English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9241 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to sniff up water U اب رابه بینی کشیدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
snuffles U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffled U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffle U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffling U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
sniff U اب بینی را بالا کشیدن
sniffing U اب بینی را بالا کشیدن
sniffed U اب بینی را بالا کشیدن
sniffs U اب بینی را بالا کشیدن
snivels U اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
snivelled U اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
snivel U اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
sniveled U اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
sniveling U اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
snivelling U اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
pug nosed U دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
snub-nosed U دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
snub nosed U دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
To take a chance . To risk it. U دل رابه دریا زدن
septum U حفرههای بینی پره بینی
To mail a letter. U نامه ای رابه پست انداختن
establish U کسی رابه مقامی گماردن
They bombarded the building. U ساختمان رابه توپ بستند
Not to let someone have a say. U کسی رابه بازی نگرفتن
establishes U کسی رابه مقامی گماردن
establishing U کسی رابه مقامی گماردن
She wrecked the party for us. U مهمانی رابه مازهر کرد
own up <idiom> U گناه رابه گردن گرفتن
bouse U بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
to do a thing with f. U کاری رابه اسانی انجام دادن
to i. person with an opinion U عقیدهای رابه کسی تلقین کردن
He made over the house to his son . U خانه رابه اسم پسرش کرد
lay off (someone) <idiom> U کاری رابه علت درآمد کم کنارگذاشتن
submission U موضوعی رابه داوری ارجاع کردن
He turned his back on us. U پشتش رابه ماکرد ( به ما پشت کرد )
You have been recommended to us. U توصیه شما رابه ما کرده اند
weight U بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
To give someone full powerw. U ریش وقیچه رابه دست کسی دادن
to key up any to do s.th. <idiom> O کسی رابه انجام دادن کاری برانگیختن
pitch U توپ رابه طرف چوگان زن پرتاب کردن
advising bank U بانکی که گشایش اعتبار اسنادی رابه ذینفع
pitches U توپ رابه طرف چوگان زن پرتاب کردن
baited U خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
bait U خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
baits U خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
To pamper ( solicit ) someone . To play up to someone . U ناز کسی را کشیدن ( منت کشیدن )
check string U ریسمان درشکه که مسافربوسیله ان راننده رابه ایست کردن اگاهی
nemo tenetur se impum accusare U هیچ کس مجبور نیست خود رابه گناهی متهم کند
track bolt U پیچی که قطعات راه اهن رابه یکدیگر متصل میکند
compacting U ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
compacted U ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
compacts U ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
compact U ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
enjambment U دنبالهء سخنی رادرشعریابیت بعدی ادامه دادن دنباله سطری رابه سطردیگرکشیدن
drawbar U میلهای که واگونهای قطار رابه لکوموتیو متصل میکند میله اتصال واگون
byte U پتروکل ارتباطات که داده رابه صورت حروف و نه رشتههای بیتی ارسال میکند
bytes U پتروکل ارتباطات که داده رابه صورت حروف و نه رشتههای بیتی ارسال میکند
capitalization U عمل یک کلمه پردازکه یک خط یا بلاک متن رابه حروف بزرگ تبدیل میکند
twinges U درد کشیدن تیر کشیدن
agonise U زحمت کشیدن درد کشیدن
twinge U درد کشیدن تیر کشیدن
guided propagation U تبلیغات پیش بینی شده انتشار امواج رادار در مسیرپیش بینی شده ردیابی هدایت شده رادار
vomer U استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
tabulator U بخشی از ماشین تایپ یا کلمه پرداز که کلمات و اعداد رابه صورت خودکار در ستون هایی قرار میدهد
weather forecast U پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
anticipated stock losses U تلفات پیش بینی شده اماد ضایعات پیش بینی شده
anaglyph U عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
weather forecasts U پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
resets U سیگنال الکتریکی که سیستم رابه وضعیت اولیه برمی گرداندوقتی که روشن شده بودونیازبه راه اندازی مجدد دارد
reset U سیگنال الکتریکی که سیستم رابه وضعیت اولیه برمی گرداندوقتی که روشن شده بودونیازبه راه اندازی مجدد دارد
optimum schedule U مطلوبترین برنامه اجرائی برنامه ایکه مخارج پروژه رابه حداقل می رساند
expansion interface U حافظه جانبی وسایر دستگاههای جانبی رابه یک کامپیوتر اصلی اضافه کند
extradites U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
incidence of taxation U تحمل کننده نهایی مالیات کسی که بار اصلی مالیات رابه دوش می کشد
extradited U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradite U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extraditing U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
gigo U اصطلاحی است به این معنی که اگر به برنامه اطلاعات ورودی بیهوده داده شودبرنامه نتایج بیهودهای رابه عنوان خروجی تولیدخواهد کرد
garbage in garbage out U اصطلاحی است به این معنی که اگر به برنامه اطلاعات ورودی بیهوده داده شودبرنامه نتایج بیهودهای رابه عنوان خروجی تولیدخواهد کرد
documented U وسیلهای که اطلاع نوشته شده یا چاپ شده رابه حالتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
documenting U وسیلهای که اطلاع نوشته شده یا چاپ شده رابه حالتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
document U وسیلهای که اطلاع نوشته شده یا چاپ شده رابه حالتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
drag U کشیدن بزور کشیدن
drags U کشیدن بزور کشیدن
dragged U کشیدن بزور کشیدن
predicting interval U فاصله زمانی پیش بینی شده هدف سبقت پیش بینی شده هدف
liquidity trap U سرمایه گذاری بسیار کم بوده و سرمایه گذاران ترجیح میدهند که دارائیهای خود رابه شکل پول نقد نگاه دارند
declaration of trust U افهارنامه تکلیف به قبض افهارنامهای که ناقل به منتقل الیه یا مصالح به متصالح میدهد و در ان به او تکلیف میکند که اداره مورد انتقال یا مال الصلح رابه عهده بگیرد و ان را قبض کند
circulating U چرخش ذخیره سازی که دادههای ذخیره شده رابه صورت مجموعهای از باس ها که در طول رسانه حرکت می کنند نگهداری میکند و وقتی به انتها می رسند دوباره تولید میکند
pull up U بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
sniveling U اب بینی
sniveled U اب بینی
mucus of the nose U اب بینی
snivels U اب بینی
snivelling U اب بینی
snivelled U اب بینی
snot U اب بینی
neb U بینی
rhinologist U بینی
rheum U اب بینی
nasally U از بینی
night bilndness U شب بینی
snivel U اب بینی
cross eye U دو بینی
chiromancy U کف بینی
double vision U دو بینی
graphology U خط بینی
nose U بینی
noses U بینی
the handle of the face U بینی
nozzle U بینی
palmistry U کف بینی
pecker U بینی
nozzles U بینی
hand reading U کف بینی
snoot U بینی
cross eye U کج بینی
sniffed U بینی گرفتن
nostrils U سوراخ بینی
polyopia U چند بینی
rhinoscope U بینی نگر
to blow nose U گرفتن بینی
prognostication U پیش بینی
prognostications U پیش بینی
platyrrhine U پهن بینی
prospectiveness U پیش بینی
nostril U سوراخ بینی
priggism U اندک بینی
anticipation U پیش بینی
sniff U بینی گرفتن
prevision U پیش بینی
sniffs U بینی گرفتن
sniffing U بینی گرفتن
priggery U خود بینی
pregiurement U پیش بینی
precaution U پیش بینی
rhiopharyngeal U بینی حلقی
stereoscopic U برجسته بینی
clairvoyance U روشن بینی
spectroscopy U طیف بینی
spectroscope U طیف بینی
soothsaying U فال بینی
soothsayer U فال بینی
snuffer U سوراخ بینی
self imprtance U خود بینی
scintillating scotoma U اخگر بینی
second sight U روشن بینی
strology U زایجه بینی
subtility U باریک بینی
rhinology U بینی شناسی
precautions U پیش بینی
the two nostrils U دو سوراخ بینی
the tip of the nose U نوک بینی
to read people's hands U کف بینی کردن
telegnosis U غیب بینی
quillet U باریک بینی
retinoscopy U شبکیه بینی
astrology U طالع بینی
rhinal U وابسته به بینی
astrology U اختر بینی
second sight U دور بینی
genethlilogy U زایچه بینی
conchoscope U بینی بین
clear sightedness U روشن بینی
microscopic U ذره بینی
biopsy U زنده بینی
hook nosed U دارای بینی کج
hook-nosed U دارای بینی کج
nose U بینی اسب
noses U بینی اسب
expectation U پیش بینی
expectations U پیش بینی
crystal gazing U بلور بینی
finesse U نکته بینی
introspection U باطن بینی
fortune telling U طالع بینی
forcasting U پیش بینی
flat nosed U پهن بینی
fastidiousness U باریک بینی
false pride U خود بینی
caution U پیش بینی
cautioned U پیش بینی
cautioning U پیش بینی
cautions U پیش بینی
erythropsia U سرخ بینی
astronomy U طالع بینی
abdominos'copy U شکم بینی
megalomania U خودبزرگ بینی
myopia U نزدیک بینی
nasal U وابسته به بینی
nasal U مربوط به بینی
auguries U پیش بینی
augury U پیش بینی
stricture U باریک بینی
predictions U پیش بینی
clairvoyance U غیب بینی
pessimistically U ازروی بد بینی
optimism U نیک بینی
optimism U خوش بینی
foresight U پیش بینی
forecasting U پیش بینی
Recent search history Forum search
1The more you care
1Jack Attac
1در آمد این سال با کشیدن مصارف
2crucification
2crucification
1کشیدن موادمخدر
3معنی کلمه retraction چیست؟
3معنی کلمه retraction چیست؟
1smockfree
0سایه چشم زدن ب انگلیسی چی میشه؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com